وارث غدیر...
ای وارث غدیر، چه سخت است انتظار
ای وارث غدیر، بیا مَـردِ اقتدار
ای وارث غدیر، بیــا جان فاطمه
در انتظارِ دستِ تو مانده است ذوالفقـار
ای وارث غدیـر، بیا چون که گفتهاند
با اولین حضـور تو، عالـم شـود بهار
ای وارث غدیـر، بیا زودتر بیـا
ای دلخوشیِ عالم و آدم زِ انتظـار
ای وارث غدیـر، چه کردند با علـی
افسوس گشته خانه نشین، وجهِ کردگار
بر دستهای حبلِ متین، ریسمان زدند
این است اوجِ صبرِ علــی، شیـرِ کارزار
بیستوسهسال خونِ جگر خورد و خون گریست
تا دیـنِ حـق، شـود ابدُ الدهر استوار
آری قسم به ذاتِ خدا، همچو بوتراب
مظلـومتر ندیده دو چشمـانِ روزگـار
آقا بیا که شیعه در این روزگارِ سخت
تنها به عشـقِ دیدنِ تو، مانـده پایـدار
آقا بیا حدیثِ مفصّل خودت بخـوان
از اشکهای نیمه شـب و حالِ احتضار
عید غدیر با فرجت ناب میشود
آن روز تازه شیعه شدن باب میشود.
علی رشید ترابی
«اللّهمّ عجّل لولیّک الغریب الفرج.»