ام البنین و اشعار عاشورایى
سید محسن امین درباره ام البنین علیهاالسلام مى گوید: “او شاعرى خوش بیان و از خانواده اى اصیل و شجاع بود” (۱)
هنگامى كه زنها او را با عنوان ام البنین خطاب مى كردند و به وى تسلیت مى دادند، این ابیات را سرود:
لا تَدْعُوِنِّى وَیكِ ام الْبَنِین / تُذَكِّرنِى بِلُیوثِ الْعَرِینِ
یعنى اى زنان مدینه! دیگر مرا ام البنین نخوانید و مادر شیران شكارى ندانید.
كانَتْ بَنُونَ لِى اُدْعى بِهِمْ / وَالْیوْمَ اَصْبَحْتُ وَلا مِنْ بَنِینِ
مرا فرزندانى بود كه به سبب آنها ام البنینم مى گفتند، ولى اكنون دیگر براى من فرزندى نمانده است و همه را از دست داده ام.
اَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبى / قَدْ واصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
آرى، من چهار باز شكارى داشتم كه آنها را هدف تیر قرار دادند و رگ گردن آنها را قطع كردند.
تَنازَعَ الْخِرْصانُ اَشْلائَهُمْ / فَكُلُّهُمْ اَمْسَوا صَرِیعاً طَعِینْ
دشمنان با نیزه هاى خود ابدان طیبه آنها را از هم متلاشى كردند و در حالى روز را به پایان بردند كه همه آنها با جسد چاك چاك بر روى زمین افتاده بودند.
یا لَیتَ شِعْرِى اَكَما اَخْبَرُوا / بِاَنَّ عَبَّاساً قَطِیعُ الْیمِینِ(۲)
اى كاش مى دانستم آیا این خبر درست است كه دستهاى فرزندم عباس را از تن جدا كردند؟!
و در اشعار دیگرى مى گوید:
یا مَنْ رَاءَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلى جَماهِیرِ النَّقَدِ وَوَراهُ مِنْ اَبْناءِ حَیدَرَ كُلُّ لَیثٍ ذِى لِبَدٍ
اى كسى كه (فرزند عزیزم)، عباس را دیده اى كه با دشمنان بزدل در قتال است (و آن فرزند حیدر كرار، پدروار، حمله مى كند) و فرزندان دیگر على مرتضى - كه هر یك نظیر شیر شكارى هستند - در پیرامون وى مبارزه مى كنند.
نُبِّئْتُ اَنَّ ابْنِى اُصِیبَ بِرَأسِهِ مَقْطُوعُ یدٍ وَیلِى عَلى شِبْلِى اَمالَ بِرَأسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
به من خبر داده اند كه بر سر فرزندم عباس، عمود آهن زدند؛ در حالى كه دست در بدن نداشته است. اى واى بر شیر بچه من كه عمود آهنین بر فرق سرش زدند!
لَوْ كانَ سَیفُكَ فِى یدَیكَ لَما دَنى مِنْكَ اَحَدٌ(۳)
پسرم عباس! اگر (دست در تن داشتى و) شمشیرت در دستت بود، كدام كس جرأت داشت كه به تو نزدیك شود.