فضایل حضرت زهرا(سلام اله علیها)
نیت خالص فاطمه(سلام الله علیها)
از حسین بن روح سؤال شد: پیامبر اسلام«ص» چند دختر داشت؟ گفت: چهار دختر. سؤال شد: کدامیک برتر بود؟ گفت: فاطمه؛ به خاطر اینکه وارث [علم] نبی بود و نسل پیامبر«ص» از طریق او انتشار یافت و خداوند این دو خصلت را به خاطر اخلاص او عنایت فرمود. (1)
تسبیح فاطمه(سلام الله علیها)
از علی«ع» نقل شده است که: یکی از پادشاهان عجم برده ای به پیامبر هدیه نمود، من به فاطمه گفتم نزد رسول خدا برو و خدمتگزاری برای خود درخواست کن. زهرا نزد رسول خدا رفت و این موضوع را با ایشان در میان گذارد، پیامبر«ص» فرمودند: فاطمه جان! چیزی به تو دهم که برایت از خادم و آنچه در دنیاست بهتر باشد؛ بعد از نماز، 34 بار الله اکبر و 33 مرتبه الحمدلله و 33 بار سبحان الله بگو.
آنگاه این اذکار سه گانه را با «لااله الاالله.» پایان بخش، و این برای تو از آنچه خواسته ای و از دنیا و آنچه در دنیاست بهتر خواهد بود. (2)
امام صادق«ع» در فضیلت تسبیحات حضرت زهرا«س» فرمود: «من سبح تسبیح فاطمه الزهرا«س» قبل ان یثنی رجلیه من صلاه الفریضه غفرالله له؛ (3) هر کس تسبیح فاطمه را قبل از آنکه از حالت نماز فارغ شود بگوید؛ خداوند او را می آمرزد.»
و همچنین امام صادق«ع» بارها می فرمودند: «تسبیح فاطمه«س» فی کل یوم فی دبر کل صلاه احب الی من الف رکعه فی کل یوم؛ (4)تسبیح فاطمه زهرا«س» درهر روز بعد از هر نماز نزد من محبوب تر از هزار رکعت نماز در هر روز است.»
و نیز فرمودند: «من الذکر الکثیر الذی قال الله عزوجل «واذکروا الله ذکرا کثیرا»؛ (5) تسبیح فاطمه زهرا«س» مصداق ذکر کثیری است که خداوند فرمود: خدا را یاد کنید، یاد کردنی بسیار.»
محدثه بودن زهرا(سلام الله علیها)
دانشمندان شیعه و سنی بالاتفاق معتقدند که بعد از پیامبر اسلام یقیناً بشر محدث وجود داشته است، منتهی در مصداق اختلاف است. در تعریف محدث می گویند: «المحدث یسمع الصوت ولا یری شیئا؛ (6) محدث صدای فرشته را می شنود، ولی چیزی را نمی بیند.»
امام صادق«ع» فرمود: «فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم«ص» 75 روز بیشتر زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبریز کرده بود، به این جهت جبرئیل پی در پی به حضورش می رسید، و او را در عزای پدر تسلیت می گفت.» (7)
در زیارتنامه حضرت فاطمه«س» هم می خوانیم: «السلام علیک ایتها المحدثه العلیمه.» (8)
بخشش زهرا(سلام الله علیها)
بهترین و برترین انفاق آن است که از محبوب ترین چیز انفاق شود و انفاق های فاطمه«ع» چنین بود، که به دو نمونه اشاره می شود.
الف) گردنبند پربرکت
جابربن عبدالله انصاری می گوید: «روزی نماز عصر را با پیغمبر«ص» خواندیم. ناگاه پیرمردی خدمت رسول خدا رسید که لباس کهنه ای پوشیده بود و از شدت پیری و ناتوانی نمی توانست بر جای خودش قرار گیرد. عرض کرد: «یا رسول الله! گرسنه ام، سیرم کن. برهنه ام، لباسی به من عطا کن. تهیدستم، چیزی به من بده.» رسول خدا«ص» فرمود: «من که اکنون چیزی ندارم، ولی تو را به جایی راهنمایی می کنم، شاید حاجتت برآورده شود.» سپس به بلال فرمود: «پیرمرد ناتوان را به خانه فاطمه هدایت کن». او بعد از ورود به خانه زهرا«س» سلام و نیاز خود را بیان کرد. فاطمه گلوبندی را که پسر عمویش به وی اهداء کرده بود، به او داد و فرمود: «بفروش و زندگی خود را بدان اصلاح کن».
پیرمرد برگشت و جریان را خدمت پیغمبر عرض کرد. آن حضرت گریست و فرمود: «گردنبند را بفروش تا خدا به برکت عطای دخترم برای تو گشایشی فراهم سازد.» پیرمرد بعد از فروش گردنبند، به پیامبر«ص» عرض کرد: «به برکت عطای فاطمه«ع» بی نیاز شدم.» (9)
ب) لباس عروسی
صفوری شافعی از ابن جوزی نقل می کند که رسول خدا«ص» در شب عروسی فاطمه«س» برای او پیراهن تازه ای آماده کردند. جامه ای کهنه و وصله دار نیز در نزد ایشان بود. سائلی در زد و گفت: «از خانه رسول خدا«ص» جامه ای کهنه می خواهم.» فاطمه می خواست جامه کهنه را بدهد، ولی سخن خدا به یادش آمد که می فرماید: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون.»؛ «به نیکویی نخواهید رسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید»
پس جامه نو را به وی داد. وقتی هنگام زفاف حضرت شد، جبرئیل به محضر رسول خدا«ص» آمد و عرض کرد: «یا رسول الله! پروردگارت سلام می رساند و مرا نیز فرمان داده که به فاطمه«س» سلام برسانم و برای وی توسط من جامه ای از دیبای سبز از جامه های بهشتی فرستاده است.
منابع:
1ـ بحارالنوار،ج 43، ص 10.
۲ـ سیدمحمدکاظم قزوینی، فاطمه الزهراء از ولادت تا شهادت، ترجمه دکتر حسین فریدونی، نشر آفاق، چاپ سوم، 1365، ص 224.
3- کلینی، الکافی، ج 2، ص 342.
4- حسین طبرسی، مکارم الاخلاق، (بیروت، مؤسسة الاعلمی)، ص 281.
5ـ وسائل الشیعه، حر عاملی، (داراحیاء التراث العربی)، ج 4، ص 1022.
6ـ بحارالانوار، پیشین، ج 26، ص 75 - 76.
7ـ همان، ج 14، ص 206 و ج 43، ص 78.
8ـ اصول کافی، ج 1، ص 241 و بحارالانوار، ج 22، ص 546، و ج 26، ص 41.
9ـ بحارالانوار، ج 97، ص 195