دل تکونی...
دل تکونی از خونه تکونی واجبتــره دلتـو بتکون
از حرفا ، بُغضا و آدما دلتو
بتکون از هر چی که تو اين
يک سـال … يادش دلتو به
درد آورد از خاطره هايی که
گريههاش بيشتر از خندههاش
بود.
احترام به پیران
در مکتب اسلام، سالخوردگان و سالمندان از موقعیت و جایگاه ویژه ای برخوردارند و تکریم سالمندان مصداق تعظیم شعائر اسلامى و موجب تحکیم ارزشها و روابط اجتماعی محسوب شده است؛
پیامبر اسلام (ص) می فرماید: مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ إِجْلَالُ ذِي الشَّيْبَةِ الْمُسْلِمِ. (1)
احترام گذاشتن به مسلمان مو سفيد از جمله تجليل خداست.
عبد الله بن سنان می گويد: امام صادق علیه السلام به من فرمودند: از احترام به خدا است احترام گذاشتن به پيرمرد مومن موى سفيد و هر كه مومنى را گرامى دارد به گرامى داشتن خدا شروع كرده و هر كه مومن سفيد موى را سبك شمارد خداى عز وجل كسى را بر او گمارد تا پيش از مرگش او را سبك شمارد.
قال أبو عبدالله (ع): «مِنْ اجْلالِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ اجْلالُ الْمُؤمِنِ ذِی الشَّیبَةِ وَمَنْ اکرَمَ مُؤْمِناً فَبِکرامَةِ اللَّهِ بَدَءَ وَمَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ ذی شَیبَةٍ ارْسَلَ اللَّهُ الَیهِ مَنْ یسْتَخِفُّ بِه قَبْلَ مَوْتِهِ» (2)
پيامبر (ص) می فرماید:
مَنْ عَرَفَ فَضْلَ كَبِیرٍ لِسِنِّهِ فَوَقَّرَهُ آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ ؛
هر كس فضيلت پيرهمردى را بشناسد و براى سنش باو احترام كند، خدايش او را از هراس روز قيامت در امان دارد (3)
امام صادق (ع) می فرماید: «لیسَ مِنّا مَن لَم یُوَقِّرْ کبیرَنا و یَرحَمْ صَغِیرَنا؛
از ما نیست کسى که به بزرگسالان ما حرمت ننهد و با خردسالانمان مهربان نباشد».(4)
(1) الكافي، ج 2، ص 165
(2) الكافي، ج 2، ص 658/ وسايل الشيعه، ج 8، ص 467
(3) وسائل الشيعة، ج 12، ص99
(4) میزان الحکمه، ج2، ص106، ح10084.
واجب فراموش شده
چند مورد از شیوه های کاربردی و روش های آزموده شده در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر نزدیکان، بستگان، خانواده
روش اول: تذکر لسانی مستقیم
یکی از راحت ترین و ابتدایی ترین شیوه های امر به معروف و نهی از منکر،
تذکر لسانی مستقیم است
یعنی اینکه خیلی شفاف و بی پرده به اون شخصی که اشتباهی رو انجام میده،
به اون فامیلمون، همسایه مون، خانوادمون،
خیلی ساده تذکر بدیم
آقا وقت نماز گُذَشتا! بزرگوار!
عزیزم این چه حرفیه زدی، زشته، رعایت کن
خیلی ساده و خودمونی
روش دوم: واسطه قرار دادن بزرگ فامیل
یکی دیگه از روش هایی که میشه ازش استفاده کرد،
واسطه قرار دادن بزرگ فامیل هست
یک ریش سفیدی، یک بزرگتری، یک کسی که در بین فامیل و بستگان ما وِجاهت خاصی
داره، جایگاه خاصی داره، از او بخواهیم که او به این فامیل دیگرمون تذکر بده
حالا این شخص خطاکار برادرزاده من هست، یا عمه من هست، یا نوه من هست
و هر کس دیگری
البته لزوماً سن و سال هم مطرح نیستا
که هر کسی سِنِش بیشتر باشه واسطه بودنش بهتر باشه
نه، یک موقع می بینید یک کسی سنش بیشتره اما این آدم حرف او رو خیلی نمی خونه
کی رو دوست داره؟
مثلا عموش رو خیلی دوست داره،
این اگه عموش تذکر بده گوش میده
یک وقت می بینید تذکر رو اگه از زبان فُلان نوجوان فامیل بشنوه بیشتر اثر میذاره، چرا؟
چون این نوجوان تو دل خالش خیلی عزیزه، خیلی جا داره
من به جای اینکه خودم به خاله او تذکر بدم، که مثلا فرض کنید خالش میشه خواهر من،
از این نوجوان می خوام، مثلا میگم این دفعه این نکته رو هم به خاله تذکر بده
به واسطه یک بزرگتر، به واسطه یک آبرومندتر،
به واسطه یک شخصی که از بنده عزیزتر است نزدِ آن خطاکار،
باید تذکر بدیم و از او بخوایم که او وارد بشه و تذکر بده
البته در انتخاب این واسطه دقت کنید، کی رو واسطه قرار بدیم؟
کسی رو واسطه قرار بدیم که علاوه بر اینکه محبوبیت و آبرو داره نزد او و عزیزه،
یک زبان و بیان درستی هم داشته باشه،
نکته ای که ما بهش گفتیم رو نره بذاره کف دست طرف،
بگه آره فلانی پشت سرت این حرف رو زده،
نه، بره واقعاً با دلسوزی، با خیرخواهی، با نصیحت در واقع مطلب رو با او مطرح کنه
روش سوم: عظمت وجودی
روش سومی که میشه اتِّخاذ کرد به عنوان تذکر در فامیل و بستگان
روش “عظمت وجودی” هست
بعضی ها در بین فامیل، وزنه هستند، ثِقل هستند، جایگاه ویژه و خاص دارند،
حضورشون در یک مجلس و بودنشون در یک مهمانی و جلسه،
باعث میشه که خیلی ها حیا کنند و تن به گناهی که می خواستند بیالایند، نزنند
و دست به خطایی که می خواستند بزنند، نزنند
لب به حرف خطایی که می خواستند بُگشایند، انجام ندن
عظمت وجودی این شخص باعث شده که ما یک مقدار خودمون رو جمع و جور کنیم
و در این جلسه با احترام و شان و منزلت بیشتری حضور پیدا کنیم
و اون حرفی که نابجا بود رو نزنیم.
روش عظمت وجودی رو دست کم نگیرید،
گاهی وقت ها رفتن شما در یک جا
یا دعوت فلان شخصی که بزرگتر هست به یک مهمانی و جلسه،
باعث میشه که دیگران به عظمت وجودی او احترام بگذارند
و حیا کنند و دست از گناهشون بردارند
یا حداقل گناهشون رو کم کنند.
لباس تکراری...
چرا باید لباس تکراری بپوشیم؟
در روزگاری که در همه رسانهها و شبکههای اجتماعی با تبلیغات بسیار گسترده مبنی بر “خرید بیشتر لباس” و “متنوع پوشیدن” مواجهایم ، در این یادداشت طرحی نو در انداخته ایم و میخواهیم به شما بگوییم چرا با وجود همه این تبلیغات، از قضا باید آگاهانه، کم و به اندازه نیازتان خرید کنید و همیشه در صف خریدکنندگان نباشید! ?
برده سرمایهداری نباشید
سرمایهداری با ایجاد حس تنوع طلبی، ما را به خرید بیشتر وسوسه میکند و با نیروی کار ارزان از کشورهای جهان سوم و کودکان کار محصولات ارزانی را وارد بازار میکند و به این ترتیب به مهمترین هدف اش که مصرفگرایی است، دست مییابد. فراموش نکنید مصرفکنندگان با انتخاب هایشان بیشترین قدرت را در این سیستم دارند و میتوانند انتخاب کنند که برده سرمایهداری باشند یا خیر.
به اقتصاد خانواده و جیبتان کمک کنید
با چند سال پوشیدن یک لباس، درواقع شما هزینه کمتری برای پوشاک درنظر میگیرید و با این کار به اقتصاد خانواده و درنهایت جیب خودتان کمک میکنید و میتوانید پول بیشتری نیز پسانداز کنید.
راحتتر و سریعتر تصمیم بگیرید
هرچه کمد لباستان شلوغتر باشد و تعداد زیاد و متنوعی لباس داشته باشید، بیشتر درگیر انتخاب و جور کردن لباسها مىشوید. اگر تعداد محدود و قابل استفادهای لباس داشته باشید میتوانید وقت و انرژیتان را صرف مسائل مهمتری نسبت به انتخاب لباس کنید. هرگز یک کمد لباس شلوغ باعث آرامش خاطر شما نمیشود.
محیط زیست را نجات دهید!
جالب است بدانید صنعت پوشاک، بعد از صنعت نفت، دومین آلاینده زمین است. شاید اگر بدانید برای تولید یک پیراهن ساده پنبه ای چقدر آب و برای رنگ یک لباس چه میزان خاک و هوا آلوده میشود، هر ماه و هر فصل به دنبال لباس جدید نباشید. امروزه دیگر کمک به محیط زیست صرفا محدود به نریختن زباله و هدر ندادن آب نیست. شما با لباس خریدن هم درحال آسیب زدن به محیط زیست هستید.
با یک یا چند لباس مشخص، اعتماد به نفستان را نشان دهید!
لباس و پوشش ما انتقال دهنده پیام یا پیامهایی به اطرافیانمان است. یک لباس مشخص، ساده و اتفاقا تکراری بیشتر از لباسهای متفاوت، متنوع و زیاد میتواند نشان دهنده اعتماد به نفس شما باشد. فراموش نکنید شما برای تایید دیگران لباس نمیپوشید
آرامش واقعی
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»
از عمیقترین خواستههای انسان، رسیدن به آرامش است؛
آرامش وقتی حاصل میشود که انسان به مطلوب خود برسد.
برخی گمان میکنند که آرامش واقعی هیچگاه برای آدمی حاصل نمیشود زیرا چون بینهایت طلب است، به هر چیزی برسد، بعد از مدتی از آن خسته میشود؛
اما خداوند در این آیه برخی انسانها را با تعبیر «نفس به آرامش رسیده» خطاب میکند،
و این خطاب قبل از ورود در بهشت است، (زیرا در آیات بعدی به او میگوید وارد بهشت شو).
این نشان میدهد که انسان بینهایتطلب میتواند در همین زندگی و قبل از ورود به بهشت به آرامش حقیقی برسد.
ظاهرا تنها راهش هم ذکر الله است (رعد/28)؛
زیرا انسان بینهایتطلب تنها در محضر بینهایت است که آرام و قرار پیدا میکند.