شهیده مددکار
واقعا مددکار بود. وقتی میرفت خونه شهدا و مثلا می دید مادر شهید نشسته کنار حوض وظرف میشوره، چادرش رو میزد به کمرش و می نشست کنارش به ڟرف شستن. اصلا اهل این نبود که حالا چون مددکاره واز بنیاد اومده خودش رو بگیره.حتی یه ذره تکبر تو وجودش نبود. همیشه می… بیشتر »
نظر دهید »