خیلی زود، دیر می شود!
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد ،
عزیز میشود !
يک لحظه آفتاب در هوای سرد ،
غنيمت میشود !
خدا در مواقع سختی ها ،
تنها پناه میشود !
يک قطره نور در دريای تاريکی ،
همهی دنيا میشود …
يک عزيز وقتی که از دست رفت ،
همه کس میشود …
پاييز وقتی که تمام شد ٬
به نظر قشنگ و قشنگتر میشود !
و ما همیشه دیر متوجه میشویم !!!
” قدر داشتههایمان را بدانیم …
چرا که ، خیلی زود ، دیر میشود !
جلسه هیات امنا
جلسه هیات امنا مدرسه معصومیه شیراز با حضور موسس محترم و امام جمعه شیراز حضرت آیت الله دژکام حفظه الله
در تاریخ ۱۳۹۸/۹/۱۱
شبی با حوزه
مراسمی تحت عنوان شبی با حوزه با برنامه های متنوعی ازجمله دیدار و سخنرانی حضرت آیت الله دژکام(حافظه الله) امام جمعه محترم شیراز در مدرسه معصومیه شیراز برگزار گردید.
حضرت آیت الله دژکام(حفظه الله) فعالیت در سه عرصه عقاید، سیاست و خانواده را از رسالت های طلاب برشمرد و گفت: باید در عرصهها برتری اسلام را اثبات کنیم و این مهم نه با شعار بلکه با عمل تحقق پذیر است.
نماینده ولی فقیه در استان همچنین به ضرورت مطالعه و تحقیق در زمینه فلسفه سیاست و حقوق اساسی تاکید کرد و بسیاری از مشکلات و شبهههای مطرح در جامعه را ناشی از عدم اطلاع مردم از قانون اساسی و تفکیک وظایف و اختیارات مسئولین نام برده و گفت: مردم گاها مطالبات و اعتراضاتی را نسبت به رهبری یا دیگر مسئولین ابراز میدارند در صورتی که آن موارد جز وظایف و در حیطه اختیارات آن مقام مسئول نبوده است. مردم باید نسبت به قانون اساسی و وظایف مسئولین شناخت کافی داشته باشند.ضروری است که طلاب به این مطالب اساسی بپردازند به طوری که فلسفه سیاسی اسلام را برای مردم و دانشجویان بیان کنند؛ قطعا آنها اقناع می شوند.
آیت الله دژکام در خصوص ارتباط گیری طلاب با مردم به این نکته مهم اشاره کرد: قطعا ارتباط های احترام آمیز و عاطفی است که مردم را جذب مینماید نه برخوردهای سلبی و تحکم آمیز و در این زمینه مبلغین حوزه را سفارش به مطالعه و پیروی از سیره مقام معظم رهبری نمود.
درپایان به مناسبت ولادت حضرت عبدالعظیم (ع) عیدی به طلاب تقدیم گردید.
نیکی کردن به پدر و مادر
ابن مسعود میگوید از رسول خدا (ص) سؤال کردم : کدام یک از اعمال نیک در نزد خداوند محبوبتر است ؟ حضرت فرمودند : نماز اول وقت
دوباره سؤال کردم :
پس از آن چیزی برتر است ؟
حضرت فرمود : نیکی کردن به پدر و مادر
دوباره سؤال نمودم : پس از آن چیست؟
فرمود : جهاد در راه خدا
وسائل الشیعة ، ج4 ، ص112
سیگار تسکین دهنده...
از انصاف نگذریم آدم دلسوز هم بینشون بود. یکی از نگهبانا رو دیدم که نگاهش به حال نزار بچه ها میخورد و زجر میکشید ، برای دلداری دادن به بچه ها و با احتیاط و خوف فراوان که از چهره ش مشخص بود، گاهی رو به ما می کرد و با آه و افسوس می گفت یا ابا الحسن و برای اینکه نشون بده که دلش به حال ما می سوزه سیگار روشن می کرد و پشت به ما میکردن و مینداخت بین بچه ها که اگه کسی سیگاریه بکشه.
البته می دونست تو این وضعیتِ بحرانی سیگار در اولویت هزارم حتی سیگاری های ما هم نیست ، اما تنها راهی که به ذهنش برای اعلام همدردی می رسید همین بود و جالب اینکه همین میزان همدردی نیز برای ما تسکین دهنده بود .میدیدیم در بین ارتش خونخوار و سنگدل بعثی کسانی هستند که با ما همدلند.
آمارگیری تا تاریک شدن هوا ادامه داشت و نهایتا افراد را بین دوازده آسایشگاه در چهار بند تقسیم کردن. این اردوگاه چهار بند و هر بند سه آسایشگاه داشت. اون روز نمازمون رو تو همون حالت نشسته و سرپایین خوندیم وحتی اجازه دسشویی رفتن هم به بچه ها داده نشد و در مواردی که افراد ناتوان که دیگه قادر نبودن خودشون رو کنترل کنند و ناچار بودند که ادرار را داخل شلوارشون بریزن.
از لحظه حرکت در پادگان الرشید دو شبانه روز سپری شده بود بدون آب و غذا و دسترسی به دستشویی. شب دوم نفری یه پتو بهمون دادن و بدون آب و غذا تا صبح پتو رو دور خودمون پیچیدیم و خوابیدم. در تمامی ساعات شب ناله های خفیف و دردناک مجروحانی که برخی از آنها دست و پایشون قطع شده بود و زخمایشان عفونت کرده بود بگوش می رسید. تنها تفاوت اینجا با پادگان الرشید این بود که اینجا جا زیاد بود و حداقل مشکل تنگی جا برای خوابیدن رو نداشتیم ولی غیر از این، همه چیز بدتر شده بود. اردوگاهی که قبله آمال ما بود حالا تبدیل شده بود به جهنم و کابوسی وحشتناک که خلاصی از اون ممکن نبود. آسایشگاها مثل یخچال بود. رنج غربت و بی کسی با زمزمه های ذکر و دعا آمیخته شده بود و نگاها تنها متوجه آسمان بود و از خدا مدد می خواستیم که بچه ها کمتر تلفات بِدن و بتونیم این شرایط رو تحمل کنیم و داغی بر داغهای خانواده های چشم انتظار افزوده نشه. می دونستیم الان پدر و مادر و خونواده ها چی می کشن!
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات